بهانه | ||
می خواهم بروم. نمی دانم به کجا؟؟!!! دل من سیاه است، به سیاهی پر کلاغ. می دانم، خوب می دانم من غرق این دنیا شده ام، غرق این دنیای کثیف ولی در این دنیای کثیف دل من غریبانه شکست،زمانی که دخترکوچک همسایه زل زده بود به نان های خشک ریخته در روی زمین،زمانی که پسرِ واکس زنی برای خرید داروی مادرش، پی کفش های مردم در کوچه های شهر می دوید. من صد...ای قلب او را می شنوم،قلب پــاکی که منتظراست،منتظر دست شما،دست گرمی که آب کند اشک های یخ زده را بر صورت او، دستی که بگیرد دست های کوچک پیـنه بسته اش را در خود،آغوشی که پذیرا باشد برای هق هق فرزندی [ شنبه 89/10/11 ] [ 5:53 عصر ] [ فاطمه ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |