عصر يک جمعه دلگير دلم گفت
بگويم بنويسم که چرا عشق به سامان نرسيدست؟
و چرا آب به گلدان نرسيدست؟
وهنوز هم که هنوز است غم عشق به پايان نرسيدست؟
بگو حافظ دلخسته زشيراز بيايد بنويسد
که چرا يوسف گمگشته به کنعان نرسيدست؟
و چرا کلبه ي احزان به گلستان نرسيدست؟