• وبلاگ : بهانه
  • يادداشت : سلام بر مجنون هاي وادي جنون
  • نظرات : 1 خصوصي ، 21 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    يک شبي مجنون نمازش راشکست

    بي وضو در کوچه ليلا نشست

    عشق آن شب مست مستش کرده بود

    فارغ از جام الستش کرده بود

    سجده اي زد برلب درگاه او

    پر زليلا شد دل پر آه او

    گفت يارب از چه خوارم کرده اي

    بر صليب عشق دارم کرده اي

    جام ليلا را به دستم داده اي

    وندر اين بازي شکستم داده اي

    نشتر عشقش به جانم مي زني

    دردم از ليلاست آنم مي زني

    خسته ام زين عشق، دل خونم مکن

    من که مجنونم تو مجنونم مکن

    مرد اين بازيچه ديگر نيستم

    اين تو و ليلاي تو ... من نيستم

    گفت: اي ديوانه ليلايت منم

    در رگ پيدا و پنهانت منم

    سال ها با جور ليلا ساختي

    من کنارت بودم و نشناختي

    عشق ليلا در دلت انداختم

    صد قمار عشق يک جا باختم

    کردمت آوارهء صحرا نشد

    گفتم عاقل مي شوي اما نشد