• وبلاگ : بهانه
  • يادداشت : باز اين چه نوحه و چه غم است
  • نظرات : 5 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + غزاله 

    اين ترم آخري با اين وضعيت ، دارم به فکر تغيير رشته مي افتم . چه رشته اي برم آيا ؟

    استاد آزمايشگاه خو هر هفته کوييز و کنفرانس داره . حالا ايناش به جهنم .

    دو نفر پيش هم نشستن واسه کوييز . کپ هم ميزنن . يعني واسه خنده يه الف

    هم تغيير نميدن . فقط اسم و فاميلاشون فرق مي کنه . بعد که استاد نمره ها رو

    مي خونه . يکي ميشه هفت ، يکي ميشه شيش ( از ده نمره ) .

    نه خدا وکيلي اي استاد تش تو سرش نيست .

    يه استاد ديگش يه سوال ميده واسه امتحان . ده جور راه حل ميري حل نميشه .

    بعد يادش مياد که سوال اشتباه داده . مثلا سوال و درست مي کنه . بازم حل نميشه .

    بعد از اينکه اعصابت رو ايشتابيسلاخي کرد ، يادش مياد که يه مجهول زيادي داره .

    به قول يکي از بچه ها بذاريش وسط و دوپايي تو کمش بگردي .

    به به استاد ميگي اي که نوشتي يعني چي؟ يکم توضيح بده ، ميگه شما کار نداشته باشيد. فقط

    بنويسيد . حالا به نظرت من چي كار كنم